درباره وبلاگ
آخرین مطالب
جستجو
پیوندهای روزانه
آمار
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 31597
تعداد کل یاد داشت ها : 13
آخرین بازدید : 103/9/11 ساعت : 1:7 ع
شنبه 87/7/27 — علی حسن زاده - نظر بدهید
به تو می اندیشم ...... مثل پروانه به شمع
و تو هر لحظه که از من دوری...من به چنگال شتابنده ترین باد بیابان پیما سرگردانم
و تو خود دانی واژه فاصله یک فاجعه است
لحظه ها را دریاب
.
.
.
بیا به بهانه عشق
به دورآبادی برویم
که دل را آذین تماشای گل میکنند
و به حرمت عشق
پیشانی به خاک میسایند
و برای عاشقان آفتابی دعای وصل میخوانند
بیا برویم
به نورآبادی که مردمانش
فانوس سرخ دلهاشان را
به تمامی سطح شب میآویزند
و نمیگذارند که دلهای عاشق
عشق را در خیال گناه گریه کنند
بیا برویم
پیش از آن که ناگزیر خود را خط بزنیم
از هراس خط خوردن
.
.
.
دیگر نپرس
چطوری بانو، چه میکنی
تو که میدانی پیشه همیشه دل منی
و گوشه پنهان تنهاییام
هر شب بر سینه تو
به خواب آرزو میرود
دیگر نپرس چرا صدایت گرفته است
قناریهای قفسی
در گریه حنجرههاشان
همیشه خواب آواز میبینند
دیگر نپرس، کجایی دختر
گمشدهای انگار در هایهای دل بیقرار خویش
میدانی که من مقیم همیشه حوالی کوچه بیپایان رویایی هستم
که مثل زلال خواهشی بیپژواک یک دیوار حتی به سوی آرزوی تو بال میکشد
.
.
.
" تو تکرار نخواهی شد تو تکرار نخواهی شد انتظار بیهودست انتظار سنگی ست برای توازن حیات و سرنوشت ما چنین بوده است ببین که چگونه تقدیر خودش را بخواب خواهد زد تا عادت کنیم به فاصله ها وبدانیم خورشید بی ما طلوع خواهد کرد وما در لابلای خاطره ها خواهیم پوسید افسوس که قانون سرنوشت تسلیم ما نشد وما پنهان شدیم از چشمهای روز و شب تنها در لفافه های عاشقانه ی خویش حیات داشتیم و شوق ترنم صدایمان لبریز شاعرانه بود برای دوباره بودن اما تو تکرار نخواهی شد زیرا تو برای ابدیت آمده بودی از عبورهای رنگی برای معنا شدن در خویش ناب و بی همتا ماندی و خواهی ماند"
<<تقدیم به کسی که تو دلم کسی بجاش دیگه تکرار نمیشه>>