سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش

 

مرا کم اما همیشه دوست بدار

 

این وزن آواز من است

 

عقربه های ساعت رو به مشرق یخ بسته اند

 

چشمانم سکوت کرده اند

 

فقط نیمی از بلور مهتاب در آسمان پیداست و نیم دیگرش را ابرها به اسارت برده اند

 

دلم هوای تپیدن با ستارگان و چشمانم هوای باریدن با ابرها را دارد

 

در چشمانت خیره می شوم و مرغان بازیگوش نگاهت را به لبخندی شادمانه پرواز می دهم

 

و خود عاشقانه بر ساحل چشمانت می نشینم

 

تو پلک بر هم میزنی و هر بار فصلی از خاطره های سبزم مرور می شود

 

زمان می وزد و در مسیر ثانیه ها خاطراتم تبخیر می شوند

 

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش

 

مرا کم اما همیشه دوست بدار

 

این وزن آواز من است

 

عزیزترینم کاش می توانستم مثل تو بی نهایت باشم

 

تو که بی هیچ چشم داشتی فقط نثار می کنی

 

و من که خودخواه خود خواهم

 

کاش لحظه ای محبتت را دریغ می کردی تا شاید بیشتر قدر خوبی هایت را می دانستم

 

کاش حداقل یک بار می گذاشتی پایت را بوسه زنم گر چه جبران هیچ یک از خوبی های تو نیست

 

این فکر که نکند به دلخواه تو نبوده و نیستم لحظه ای آرامم نمی گذارد

 

چرا که می دانم آنچه در خور زحمات توست نیستم

 

صحبت از خوبی ها و لطف های بی کرانت و بدی ها و قدر نشناسی های من پایان ندارد

 

امیدوارم روزی تمام ناسپاسی های من را ببخشی

 

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش

 

مرا کم اما همیشه دوست بدار

 

این وزن آواز من است

 

عشقی که گرم و شدید است زود می سوزد و خاموش می شود

 

عشق پایدار ، ثابت و همیشگی ست

 

من سرمای تو را نمی خواهم و نه ضعف و گستاخی ات را

 

این را هم می دانم عشقی که دیر بپاید شتابی ندارد

 

گویی که برای همه ی عمر زمان ، زمان بی حالی ست

 

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش

 

مرا کم اما همیشه دوست بدار

 

این وزن آواز من است

 

پس کمتر دوست بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد

 

من به کم هم قانعم

 

اگر عشق تو اندک اما صادقانه باشد مرا از سر زیادست

 

دوستی پایدار از هر چیزی بالاترست

 

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش

 

مرا کم اما همیشه دوست بدار

 

این وزن آواز من است

 

بگو تا زمانی که زنده ای دوستم داری

 

تا آروم نجوا کنم تا مجال زندگیم بود این عشق فقط و فقط پیشکش توست

 

تا نجوایی دوباره کنم که هرگز و هرگز تو را فریب نخواهم داد

 

و ... و همیشه مثل قدیم سرلوحه ی رفتار و گفتارم صداقت خواهد بود

 

امروز در بهار جوانی ام این اطمینان را به تو می دهم که تا خزان عمرم با توام

 

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش

 

مرا کم اما همیشه دوست بدار

 

این وزن آواز من است

 

عشق پایدار ، لطیف و ملایم و ماندگار است

 

و در نتیجه در طول عمر ، ثابت قدم

 

با تلاشی از روی ایمان خودم را ساخته ام

 

تا با امیدی عاشقانه دلخواه تو باشم

 

دلخواه تویی که دلخواه خدای خودتی

 

خداوندا امیدمان را نا امید نگردان

 

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش

 

مرا کم اما همیشه دوست بدار

 

این وزن آواز من است

 

بدان معنا که اگر از منیت گذشتیم مایی مستحکم و از روی ایمان شکل خواهد گرفت

 

مایی که به وضوح شاهد تداومش خواهیم نشست

 

مایی که بسیار بسیار زیاد باعث تعجب حتی خودمان خواهد شد

 

مایی که آواز زندگی مان را از صفر تا بی نهایت با حنجره ی خودمان خواهد ساخت

 

حنجره ای که با جوشش اکسیر عشق هر بار تازه تر آوازی از خود سر خواهد داد

 

و ... آوازی که بارها و بارها به تکرار عاشقانه خواهد ماند

 

مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش

 

مرا کم اما همیشه دوست بدار

 

این وزن آواز من است

 

همانگونه که وزن زندگی ست ... .. .

 

 



به تو می اندیشم ...... مثل پروانه به شمع
و تو هر لحظه که از من دوری...من به چنگال شتابنده ترین باد بیابان پیما سرگردانم
و تو خود دانی واژه فاصله یک فاجعه است
لحظه ها را دریاب

.

.

.

بیا به بهانه عشق

به دورآبادی برویم

که دل را آذین تماشای گل می‌کنند

و به حرمت عشق

پیشانی به خاک می‌سایند

و برای عاشقان آفتابی دعای وصل می‌خوانند

بیا برویم

به نورآبادی که مردمانش

فانوس سرخ دلهاشان را

به تمامی سطح شب می‌آویزند

و نمی‌گذارند که دل‌های عاشق

عشق را در خیال گناه گریه کنند

بیا برویم

پیش از آن که ناگزیر خود را خط بزنیم

از هراس خط خوردن

.

.

.

دیگر نپرس

چطوری بانو، چه می‌کنی

تو که می‌دانی پیشه همیشه دل منی

و گوشه پنهان تنهایی‌ام

هر شب بر سینه تو

به خواب آرزو می‌رود

دیگر نپرس چرا صدایت گرفته است

قناری‌های قفسی

در گریه حنجره‌هاشان

همیشه خواب آواز می‌بینند

دیگر نپرس، کجایی دختر

گم‌شده‌ای انگار در های‌های دل بی‌قرار خویش

می‌دانی که من مقیم همیشه حوالی کوچه بی‌پایان رویایی هستم

که مثل زلال خواهشی بی‌پژواک یک دیوار حتی به سوی آرزوی تو بال می‌کشد

.

.

.

" تو تکرار نخواهی شد تو تکرار نخواهی شد انتظار بیهودست انتظار سنگی ست برای توازن حیات و سرنوشت ما چنین بوده است ببین که چگونه تقدیر خودش را بخواب خواهد زد تا عادت کنیم به فاصله ها وبدانیم خورشید بی ما طلوع خواهد کرد وما در لابلای خاطره ها خواهیم پوسید افسوس که قانون سرنوشت تسلیم ما نشد وما پنهان شدیم از چشمهای روز و شب تنها در لفافه های عاشقانه ی خویش حیات داشتیم و شوق ترنم صدایمان لبریز شاعرانه بود برای دوباره بودن اما تو تکرار نخواهی شد زیرا تو برای ابدیت آمده بودی از عبورهای رنگی برای معنا شدن در خویش ناب و بی همتا ماندی و خواهی ماند"

<<تقدیم به کسی که تو دلم کسی بجاش دیگه تکرار نمیشه>>



   1   2      >




درباره وبلاگ

علی حسن زاده[0]

آزاد می نویسم و آزاد می خونم

ویرایش

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 4
    بازدید دیروز : 3
    کل بازدید : 30787
    تعداد کل یاد داشت ها : 13
    آخرین بازدید : 103/2/10    ساعت : 4:55 ص

دانشنامه مهدویت

لوگوی دوستان

دیگر امکانات